مدح و ولادت حضرت سجاد امام زین العابدین علیهالسلام
مدیـنه باز هـوای خـوشِ بهـاری داشت هـوای تـازۀ فـصل بنـفـشـهکاری داشت چمن شکوفه به گیسوی نخلها میبست مـدیـنه حـالت بُهـت و امیدواری داشت نشسته چشم به راه ستاره، شب تا صبح مدینه پلک نمیزد که بیقـراری داشت »ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد« که مهر در قدمش شوق جاننثاری داشت جـمـال روشـن این مـاه را نـگـاه کـنـید که حُسن یوسف از او رنگ شرمساری داشت حلاوت از نفسش، چشمه چشمه میجوشید طـروات سخـنـش جـلـوۀ بهـاری داشت به سرو، قامت او راستقـامتی آموخت که استـقامت و ایـمان و پایداری داشت سجود کرد به سجادهای به وسعت عشق چه سجدهای که تجلای رستگاری داشت دخیل بست به قـندیل اشک او محـراب که چشمهای ز غبار زمانه عاری داشت قـلم در اول توصیف او به خود لـرزید که در مقام رضا، صبر و استواری داشت به یک دعای غلامش، به دشت و صحرا ریخت سحاب رحمت حق، هر چه اشک جاری داشت به بوسهای حجرالاسود از لبش گل داد حریم کعـبه از او یاد و یادگاری داشت هُـشـام کرد تجـاهـل اگر در اوصـافـش زبان گشود «فرزدق» که شوق یاری داشت اشاره کرد که فـرزند مکـه است و مـنا اشارهای که حکایت ز حقگزاری داشت جهانِ کوچک ما، حیف درنیافت که او چهقدر شوکت و فضل و بزرگواری داشت شمیم عـشق حـسین انتـشار یافـت از او چرا که ساغر چشمش، گلابِ جاری داشت |